تـ ـو دسـ ـت در دسـ ـت دیـ ـگـ ـری . . .
مـ ـن در حـ ـال نـ ـوازش ِ دلـ ـی کـ ـه سـ ـخـ ـت گـ ـرفـ ـتـ ـه اسـ ـت از تـ ـو . . .
مـ ـدام بـ ـر او تـ ـکـ ـرار مـ ـی کـ ـنـ ـم کـ ـه نـ ـتـ ـرس عـ ـزیـ ـز دل. . .
آن دسـ ـت هـ ـا بـ ـه هـ ـیـ ـچ کـ ـس وفـ ـا نـ ـدارنـ ـد . . .
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:7 توسط علی اربابی
|
بوی تو را می آرد با خود
باد که از سمت فاصله ها وجاده های خیس باران خورده می آید
و حرف به حرف تمامی کلمات طاقت و شکیبایی را پرپر می کند
و می بارد به بزرگی تو
حجم عظیمی از دلتنگی و نیاز در تمام من . . .
بگذار پنجره ام را ببندم !
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:5 توسط علی اربابی
|
عکست را که نگاه میکنم انگار
قرن هاست که میشناسمت
خیلی دلم هوایت را میخواهد ...
هوای دلی را میخواهد که هوایم را ندارد این روزها ..
دلم را برای برگشتن دوبارات چراغونی کرده ام .....
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:4 توسط علی اربابی
|
رفتی و جات خالی شد تو خونه م
آتیشو باز کشیدی به جونم
میدونم که حرف های قشنگت
چیزی نیست جز اشکی رو گونه م
آخ بازم داغت کوبید تو سینه
یاد تو چقده دلنشینه
خدایا کاری کن از بهشتت
بتونه اشکامو ببینه ......
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:3 توسط علی اربابی
|
لبخند ِ تو
معجزه ی شیرینی است
كه رؤیای بهشت را
در دل ِ آدم
زنده می كند...
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:2 توسط علی اربابی
|
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است
من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:1 توسط علی اربابی
|

برف داااغ
کاش لااقل آنقدر ببارد که بشود سرمان را مثل کبک زیرش کنیم
و نفهمیم چه خبر است!
این برف سرد دارد فقط آتش می زند به آرامش نداشته مان!
+ نوشته شده در شنبه 19 ارديبهشت 1394برچسب:
,
ساعت 11:0 توسط علی اربابی
|